7/20/2009

کلی‌ نوشته بودم اما همش پرید!!! دیگه حوصله نوشتن تمامشو ندارم اما می‌خواستم بگم از وقتی‌ امدیم اینجا ، احساس می‌کنم آدمها تو این کشور چقدر انسان دوست هستند و فقط به خاطر اینکه تو یه انسان نیازمند به کمک اینها هستی‌ با تمام وجود تلاش می‌کند تا کمکت کنند.اینجا که باشی‌ حتا حضور خدا رو بیشتر لمس میکنی‌ که چطور حمایتت میکنه.خدای که اصلا نیاز نیست برای رسیدن بهش کلی‌ راه بری بلکه اونقدر بهت نزدیک که میتونی‌ تو آغوشش بری و از حضور امنش لذت ببری.

1 comment:

شکوفه یاس said...

سلام مریم جان

همین ها که نوشتی خودش کلی است
کلی حرف و تجربه و حس ناب
که می توان از ورایش زیبایی هایی را دید و فهمید هنوز هم می شود امیدوار بود
اما چقدر بد است در سرزمینی زندگی میکنی با حکایت هایی از مهر ورزی و دوست داشتن و فرهنگی عظیم
و بعد باید شاهد ریا باشی و دروغ
و چنین سخت زندگی کردن مردمان سخت کوش و مهربان
کاش روزی برسد که زیبایی زندگی نه فقط در کلمات و نوشته ها و خاطره ها باشد که در هر هوای نفس کشیدن باشد

و همیشه خدا را نه در دور دست ها
که اینقدر نزدیک حس کنی که گویی در آغوش مهربان خدایی