5/16/2008

مي گويند آدم وقتي مشكلي نداشته باشد كه به اش فكر كند،وقتي شكمش سير باشد و دغدغه نان را نداشته باشد،وقتي همه عزيزان دور و نزديكش در صحت و سلامت كامل بسر ببرند و خلاصه اش خوشي دلش را بزند، دچار افكار مخ به كار گير و فلسفي مي شود.چاره اش چيست كه آدم از اين افكار به سرش نزند؟
آخر هفته تصميم گرفتم كه به كتاب فروشي بروم و چند جلد كتاب بخرم، بعد از جستجو هاي فراوان براي يافتن كتاب هاي مورد علاقه ام، يك كتاب تقريبا صد صفحه اي با چاپ معمولي پيدا كردم.وقتي خواستم قيمت پشت جلدش را جك كنم ، دود از سرم بلند شد! آخه قيمت يه كتاب بايد اينقدر زياد باشه 3200تومان! بعد براي اينكه دل خودم را آروم كنم گفتم خوب حالا اين كتاب رو بخر ، نويسنده اش ارزش پرداخت اين مبلغ رو داره .به هر حال دو جلد كتاب ، آن هم بيشتر به خاطر نام نويسندگانشان ، خريدم و خوشحال و شاد وخندان به خانه آمدم و با شور و اشتياق فراون شروع به خواندن يكي از آنها كردم.چشمتان روز بد نبيند . ترجمه كتاب ها چيزي در حد افتضاح است.ادم اصلا نمي داند فعل جمله هايش كجاست و فاعلش در كدام جمله قايم شده است.خلاصه اش اين است كه مترجم احساس كرده ، كه هر چه بي ريخت تر ترجمه را تحويل خواننده بدهد ، ادبياتش پست مدرن تر مي شود.ديگر تصميم گرفته ام پول بالاي هيچ كتابي ندهم آخر با اين وضعيتي كه من مي بينم ديگر كتاب ها هم ارزش يك بار خواندن ندارند!
كتاب هاي كه من ديده ام ، همه شان سطحي شده اند.موضوعات ناب درشان نيست .يا اگر هم اصل كتاب موضوع خوبي داشته و ادبياتش قوي بوده ، توسط يك مترجم ضعيف به يك اثر خيلي معمولي تبديل شده است.من هم كه نه وقتش را دارم و نه منابع موثقي در اختيارم هست كه بدانم چه كتابي خوب است و با تحقيق كامل سراغ خريدش بروم بايد هر روز بنشينم و به اين دو كتاب نگاه كنم و حسرت بخورم !
حالا اگر كسي اين اواخر كتابي خوانده كه فكر مي كند ارزش يك بار خواندن را دارد خوشحال مي شوم كه به من پيشنهاد بدهد .




1 comment:

Anonymous said...

همنام – جومپا لاهیری
ها کردن – پیمان هوشمند زاده
بادبادك باز- خالد حسيني
مانوئل قدیس- میگل د اونامونو
خاطرات روسپیان سودازده من - گابریل گارسیا مارکز
خوبی خدا (مجموعه داستان) / جمعی از نویسندگان – امیرمهدی حقیقت
کجا ممکن است پیدایش کنم؟ - هاروکی موراکامی