9/05/2009

کم کمک پائیز اینجا ، فرا رسیده. هوا سرد شده و برگ‌های درختان در حل زرد شدن هستند. به قول خودشان روز‌های سخت زمستان در حال آمدند. حدود ۳ روز هست که خورشید را ندیده ام. هوای ابری و باران‌های نم نمک گویا اولین مشخصه پائیز است. اما من بر خلاف سوئدی‌ها اصلا از آمدن پائیز ناراحت نیستم. اتفاقا کلی‌ انرژی گرفته‌ام. گویا فصل رویا‌های من پائیز است.البته مطمئنم اگر من هم در کشوری بودم که ۶ ماه از سالش خورشید را نبینی و ۹ ماه فقط لباس گرم بپوشی ، به احتمال قریب به یقین عاشق تابستان میشدم!

یکی‌ از استاد‌های بخش دیروز در حالی‌ که قهوه ش را سر می‌کشید ، گفت کاش خورشید ، سهم بیشتری برای ما داشت! مگر ما با شما چه فرقی‌ داریم که شما اینقدر خورشید دارین که آرزوی آمدن پائیز و زمستان را می‌کنید ولی‌ ما در مقابل حسرتش را داریم.

من اون لحظه مکث کردم.پیش خودم به همه چیز‌های که اینا دارن و ما نداریم فکر کردم و فقط سرم رو تکون دادم.

3 comments:

niaz said...

neveshtat mano baraye daghayeghe toolani be fekr foroob bord azizam,, kheili atish gereftam.... :(

شپلوتکو said...

باید بهش میگفتی : بفرما! کلاً همه خرشید و مملکت رو حاضریم عوض کنیم

علی رادبوی said...

سلام
مرا بخاطر می آورید؟
نمیدانم این جایی که کامنت می گذارم، ، محل جدیدتان است؟ وقت کردیدسراغ ما هم بیایید.
تا بعد