خودم را اين روزها مرور مي كنم.عكس ها و فيلم هاي چند سال اخيرم را نگاه مي كنم.به اتفاق هاي مهمي كه در اين چند سال اخير برايم رخ داده، دقيق تر مي شوم .به ياد دوستاني مي افتم كه سالهاست ازشان خبري ندارم و انهايي را به ياد مي آورم، كه با ورودشان به زندگيم دچار تحول هاي اساسي شده ام. نتيجه اين مرور ها اين است كه مي بينم غلظت اتفاق هاي زندگيم در اين دو سه سال اخير خيلي بالا بوده است و بعد به عملكرد خودم در برابر اين اتفاق ها مي انديشم كه كجا ها عجولانه و هيجاني بوده و كجاهايش منطقي و بالغانه.كارنامه زندگيم تا اينجا ،البته به اعتقاد خودم، خيلي هم بد نبوده ولي در يكي دو مورد نياز به تمرين و تلاش بيشتري دارم.اما مدتي است كه اعتقاد و نوع نگرشم به زندگي دچار يك تغيير شده است.احساس مي كنم لازم است چاشني هاي زندگيم رابه اصطلاح عوض كنم.به طور مثال اولويت ارزش هايم را تغيير دهم.به گذشته ام كه نگاه مي كنم مي بينم خيلي جاها ديگران و خواسته هايشان را در اولويت قرار داده ام در حاليكه خودم به شدت در سختي و عذاب بوده ام.ديگراني كه گستره بزرگي را به خود اختصاص مي دادند.خانواده ،دوست ، استاد ، رييس و... يادم مي آيد يك بار در حاليكه خسته از كار روزانه در حال خوردن چاي بودم ، استادم به اتاقم آمد و از من خواست براي گرفتن يك كتاب كه مورد نياز استادم بود ، به كتابخانه دانشكده بروم.در ان حال از استادم زمان خواستم كه بعد از نوشيدن چايي ام به كتابخانه بروم و لي با برخورد تند استادم مواجه شدم كه گفت "من استاد تو هستم اگر در حال خوردن غذا هم بودي نبايد چنين تقاضاي بي جايي از من ميكردي و بايد سريع بلند مي شدي و به دنبال انجام دادن كار من مي رفتي" بعد از ان روز ديگر هرگز پيش نيامد كه دربرابر خواسته استادم مخالفتي كنم و همين مساله فشار عصبي زيادي را بر من وارد مي كرد و مي كند. شايد مشكل من اين است كه نمي توانم به راحتي اعتراض كنم و نه بگويم اما وقتي به اطرافيانم نگاه مي كنم متوجه مي شوم خيلي از ادم هاي دور وبر من دچار همين مشكل هستند.به گمانم اصلا ارامش و حقوق خودمان برايمان اهميتي ندارد و بيشتر به دنبال جذب رضايت ديگرانيم.براي خودم البته مواردي هم پيش آمده كه در برابر خواسته هاي بي جاي ديگران ايستادگي كرده ام و به قولي با شجاعت تمام "نه " گفته ام اما نتيجه نهايي اين بود ه است كه از بسياري مزايا محروم شده ام .
دلم مي خواهد زماني برسد كه خودم باشم و كارهايي كه دوست دارم تنها برايشان تصميم گيري كنم.
اگر این زندگی تنها فرصتی منحصر به خود من برای درک و تجربه لحظه های تکرار نشدنی است، پس این خود من باشد که برای همه این لحظه ها برنامه ریزی کند و نه هیچ کس دیگری حالا می خواهد این فرد رییس من باشد یا استادم و حتی دوست و رفیق من.من دوست دارم لحظه های زندگیم را خودم مدیریت کنم .البته من انقدر ها منعطف خواهم بود که خودخواهی را از این مدیریت تا حدودی حذف کنم!
حالا که گذشته ام را مرور می کنم،متوجه می شوم لحظه های خاصی را هدر داده ام که هرگز برایم تکرار نخواهند شد.لحظه هایی که حتی خوردن یک لیوان چای گرم وتازه دم می توانست نشاطی بی نهایت را جایگزین خستگی و درماندگی یک روز پر از استرس کند.حالا که به گذشته ام نگاه می کنم می بینم چه زمان هایی را هدر داده ام تنها به بهای آنکه می خواستم "خوب" باشم.
1/19/2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
7 comments:
hi
how r u?
u r like me very much
belakhare yeki peida kardam mesle khodam
manam kheii dar azabam
سلام... کتاب خوب که خیلی زیاده. اخیراً من از "اشتیلر" نوشتهی ماکس فریش و چاپ نشر ماهی خیلی خوشم اومد. یا اگه داستان کوتاه دوست دارید، "کجا ممکن است پیدایش کنم" مجموعهی خوبیه
سلام مريم جان
چطوري عزيز خوبي؟
آره گاهي ميانه راه بيايستي و به پشت سر نگاه كني و به خودت تا بتوني راهي رو كه جلو رويت هست با تفكر بيشتر انتخاب كني اونوقت مي شه از چشم اندازي كه راه به تو هديه مي كنه كمال بهره رو ببري...
مهم قدمهايي هست كه بر مي داريم و نوع نگرش ما به زندگي ...
از اون پستي كه در مورد نگرش بود خيلي خوشم اومد.
صميمانه از خدا برات بهترين ها رو مي خوام.
موفق باشي و پايدار
در پناه حق
راستي دلم براي نوشتن نظر برات تنگ شده بود. خوشحالم اين امكان باز فراهم شد.
سلام بر مریم عزیز . 1/ راستش من از اولین روز این پست را دیدم . منتها چندتا مهمان داشتیم که نشد کامنت بزارم & مخصوصا که یکی از اونها داد می کشید عامو بیو جنبون بشین ول کن دو دقیقه& اینترنت...اون را می شناسی معلم قدیمت . 2/ در این پست به چند تا چیز با هم اشاره کرده ای که همه اشان احتیاج به آنالیز کردن و توضیح روانشناسانه دارد ....مثلا تمرین نه گفتن خودش مبحثی مستقل هست که در باره اش کلی کتاب نوشته شده و مرتب در شو های تلوزیونی برنامه می گذارند 3/به نظر من حرکت و شتاب گرفتن در بدو حرکت محسوس تر هست تا موقعی که به اوج و تکامل رسیده می شود ....اما اینکه در دو سه سالهای اوج بالندگی این مهم برایت محسوس تر و اثر گذار تر شده زمینه های همان حرکات و زحمت های اولیه است . 4/شاد و موفق و پیروز باشی .
...
مریم جان سلام
nashod ke farsi bnevisam..yek computere mak intash kharidam ke hanooz bahash ohkt nashode am.hanooz windows farsi rosh nagozashte am.my shavad ye joraey nevesht ,valy na be een sadegy ha.
mokhtasar begoyam , bayad farg gozasht beyne 2 magole ye khod khahy va dost dashtane khod.ta khodeman ra dost nadashte bashim gader be dost dashtane digaran nakhaheem bod.hameen.
zende va shad bashy . Ali Radboy
Post a Comment