هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی ست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفاءل می زنم
حافظ دیوانه* فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت
"ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم"
* قصد اهانت به حافظ را نداشتم گویا شاعر برای انکه وزن شعرش خوب درآید حافظ را دیوانه کرده!
No comments:
Post a Comment