2/01/2007

خسته ام

بوي سيگار تو فضاي راهرو پيچيده .مرد لباس ابي رنگ و رو رفته ايي پوشيده و مدام توي راهرو قدم ميزنه.منهم در حاليكه خودم رو سرگرم كامپيوترم كردم گه گاهي يه پك هاي عميقي كه به سيگار ميزنه نگاه ميكنم و سعي مي كنم بوي اين دود لعنتي رو تنفس نكنم. من از بوي سيگار متنفرم .تنفري كه شايد ريشه عميقي در ناخواداگاهم داره ولي جدا از همه اين بحث ها عصبي ام .از اون ادم ديكتاتوري كه مجبورم هر روز بنابر مسايل زير دستي وبالادستي بله قربان گويش باشم !نميتونم تحمل كنم كه يه ادم به اسم مصلحت خواهي بخواد در تمام جنبه هاي زندگي شخصي من دخالت كنه فقط به اين دليل كه در حال حاضر من زير دستشم و مجبورم هر چي ميگه بگم چشم.
نميدونم بايد در مقابل اين طور ادم ها چطور رفتار كنم.ادم هايي كه اوج لذت هاشون در استثماركردن ديگران خلاصه شده.ادم هايي كه درونشون پر از عقده هاي شخصيتيه و براي جبران تمام كمبود هاشون مي خوان بقيه رو تحقير كنن.من در مقابل اينطور ادم ها به طرز غريبي دچار حس اضطراب ميشم.
بوي سيگار راهرو رو گرفته .مرد نقاش رفته توي اتاق و داره بقيه ديوار ها رو رنگ ميزنه .ومن هنوز عصبي ام .از بوي سيگاري كه الان تمام اتاق منو پر كرده .از اون ادم خاصي كه هر روز مجبورم به خاطر مصالح شخصي تحقير ها , حرف هاي بي ربط و رفتارهاي تحميليشو تحمل كنم.
و از خودم بيشتر از همه اينها عصبي ام كه چرا به اين ادم اجازه دادم كه به راحتي تو روي من بايسته و بگه شما تا زماني كه زير دست من كار ميكني هر چي من ميگم بايد بگي چشم!
خسته ام...
هميشه ميگم تحمل كن .اين هم ميگذره ولي بايد يه راه حلي وجود داشته باشه؟

در حاليكه دارم اينجا رو اپديت ميكنم اين اهنگ هايده رو گوش ميدم احساس ميكنم توي اين لحظه تنها چيزي كه ميتونست ارومم كنه يك ترانه نابه .

5 comments:

Anonymous said...

salam.
ziad to rahro rah naro ke bo sigar biad tarafet ha ....
movazeb khodet bash...
ya alii eltemas doa..
bye

Anonymous said...

انگار یه طورهایی گذشته های بی پروای کله شق بو قرمه سبزی داده ی مرا تشریح کرده بودی .....مقدار زیادی زیر بار نروی بود و درصدی جوانی و غرور و مابقی هم نداشتن تحمل و صبر و طاقت . زنده یادان پدر و مادرم از اینکه من همیشه بخاطر همین شیوه ها در بدر بودم و از این اداره به آن اداره و از این شرکت به آن شرکت در حال اخراج و تعویض بودم ....با زبان نصیحت می گفتند : کسی که یه جاست همه جاست ....ولی کسی که چند جاست هیچ جا نیست . / مریم جان درکت می کنیم . و چند صباحی دیگر برای تبدیل کردن غوره به حلوا دندان خصم بر جگر خسته گذار.../ شاد و سر زنده باشی

Anonymous said...

این آدم کیه؟ / اون که سیگار می کشه / اون که "بنا به مصلحت" در همه ی کارها دخالت می کنه / اون بالادست / توی خونه بالا دسته؟ / یا در محل کار؟ / مگه بالادست در محل کار / میتونه "بنا به مصلحت" در زندگی خصوصی آدم هم دخالت کنه؟ / اونم زندگی "زلال پرست"؟

Anonymous said...

سلام هم غصه ... ادما یه روز میان یه روز می رن مثل دود سیگار در ریه و شش ... بعد از مدتها با سرطانی که تو تنت می سازنن دچارت می کنن می کشنت ... هیچ وقت اون شبی رو که صدای شما رو شنیدم فراموش نمی کنم ... شخصیتت برام همیشه موندگاره حتی اگر مسیرم رو از روز نوشته هات پاک کنی

زلال پرست said...

اقا علي ...اگر شما هم با ادمي سركار داشته باشي كه سرنوشت شغلي و اينده علمي ات بدست او باشد مجبوري مصالح شخصي ات را در اولويت قرار بدهي و در مقابل تمام رفتارهاي غير منطقي اش خفقان بگيري!!!!حتي اگر تمام تلاشت را بكني كه زلال پرست باشي