درست است كه چند روزي ميشود كه از اعدام صدام گذشته .درست است كه خيلي ها از روي روشنفكريشان ميگويند چرا اعدام؟ چرا مقابله به مثل ؟ درست است كه خيلي ها با اعمال خشونت حتي براي يك جنايتكار جنگي مثل صدام هم شديدن مخالفند ودرست است كه حرفهايي كه ميخواهم بزنم كهنه اند وقديمي و شايد از تازگي
و داغي افتاده اند ولي هر چه خواستم تحمل كنم نشد .هر چه خواستم سكوت كنم و روشنفكر به نظر برسم نشد .هر چه خواستم بگويد اعدام صدام مشكلي را از مشكلات جوامع بشري حل نكرد دلم تاب نياورد.ميدانيد چرا؟
به ياد مادربزرگ هايم افتادم كه هر كدامشان به نوعي داغدار فرزندانشانند كه يكيشان موقع مرگش منتظر عمويم بود كه بيايد .به ياد مادرم افتادم كه در روزهاي پر از التهاب جنگ چگونه تاب اورده بود و به ياد خودم كه تمام سالهاي كودكيم در انتظار گذشت .در انتظار اينكه كي وضعيت قرمز است كي وضعيت سفيد است كي پدرم از جبهه زنگ بزند و... سالهاي كودكيم پر شدند از ترس از جيغ از شيون از پنچشنبه به پنچشنبه به گلزار شهدا رفتن .
دلم تاب نياورد .جنگ حق ما نبود .اينهمه شيون و زاري و روزهاي تلخ و سياه روزي ما نبود .حالا هر كه مقصر بوده يا نبوده فرقي به حال ما نميكند.نميدانم شايد اين ريكشن من احساسي باشد .اما دلم ميخواهد همينطور احساسي به اين جريان نگاه كنم .دلم ميخواهدبه جاي مادربزرگهايم نفس راحتي بكشم و به خودم بگويم ظالم تقاصش را پس داد.براي من مهم نيست كه صدام فقط يك مهره بوده .كه صدام تنها اپراتور يك سيستم عامل بوده .براي من مهم نيست كه چه جرياناتي پشت پرده رخ داده اند .تنها براي من ان لحظه مهم است كه مي بينم در همين دادگاه هاي غير عادلانه و تشريفاتي دنيايم ادمي محاكمه ميشود كه ارامش خيلي ها را ازشان سلب كرده بوده .من به همين ظاهري ترين و شايد سطحي ترين مظهر عدالت در اين دنياي كاملن دروغين دلم خوش است و به جاي مادربزرگ ها و مادرم و تمام زناني كه سالهاي جنگ را با اشك به دوش كشيدند نفس راحتي ميكشم... صدام يك مهره سوخته بود.مهره اي يكه ديگر به كار هيچكس نميامد .از منظر سياسي به اين قضيه نگاه كردن بحثي جداگانه است .بحث الان من سر اين است كه اهاي انهاي كه درد جنگ را با پوست و استخوانتان لمس نكرده ايد اهاي انهاييكه از جنگ فقط چند فيلم و شعر وقصه در ذهنتان مانده . اهاي ادمهايي كه به هر دليل چه مخالفت با سياست هاي حاكم و مسايل ارزشيتان با ديده تمسخر به جنگ نگاه ميكنيد ... خودتان را لحظه اي جاي داغداران دور و برتان بگذاريد بعد فكر كنيد كه با يك جنايتكار چه ميكرديد؟
1/01/2007
درد ودل
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
6 comments:
می فهمم چی می گی دوست من
اما به جز اون فکر نمی کنی ادمهای دیگه ای هم مستحق مجازاتند ادمهایی که هنوز دارن هر روز توی همین جایی که من و تو نفس می کشیم دخترهایی رو از داشتن پدر محروم می کنن فکر نمی کنی عدالت در اعدام صدام جلوه گر نشد راستی اون معجزهای که گفتی اینجا به درد میخوره که من منتظرشم
ایمان دارم که عدالت اون موقع خودش رو نشون می ده
سلام مریم جان . شنیده ای که می گویند در دعوا حلوا که تقسیم نمی کنند ؟ یا اینکه جواب فحش ، فحش است و...و... البته که در حد نفر به نفر و خصومتهای شخصی همه ی این ضرب المثلها مصداق پیدا می کند .....اما در حد کلان و مجموعه ی سیاست گذاری در دایره مکانیزم حقوق بین المللی و کشور داری دیگر تقاص و قصاص و احساسات فردی نباید جای قانون بنشیند . زیرا کسانی که در بالا نشسته اند و ماشین قدرت دولتی در ید بازویشان هست به راحتی می توانند همه ی مخالفان را با انواع و اقسام ترفندها جارو کنند و کسی هم جیکش ! در نیاد . به همین صورتهایی که کرده اند و می کنند و خواهند کرد . پس اگر قانون مدونی چهارچوبه ی مشخصی را معلوم کند دیگر هر کسی بنا به احساسات خود نمی تواند و نخواهد توانست اظهار خونخواهی دیگری را کرد . تمام نمایشی که برای دادگاه صدام گذاشته شد و علیرغم کشتار بسیار تا مرحله پایانی (این نمایش) نمونه کوچکی برای دیکته کردن عوامل مدعی صدور دمکراسی ، یعنی کشورهای اشغال کننده بود ....حال باید دید که آیا سالی که نکوست ..... / زمانی در کشور ما تب خونخواهی و انتقامجویی آنقدر بالا بود که نه تنها مردم عامی و عادی ، بللکه همه ی روشنفکرها و انقلابی ها هم در بوق و کرنا می دمیدند که باید کشت ، و مدام می گفتند ترحم بر پلنگ تیز دندان .....نتیجه چه شد ؟ وقتی نوبت به خودشان رسید تازه فهمیدند که نتیجه ی احساساتی نظریه پردازی کردن یعنی چه .....این را آقای فرخ نگهدار رهبر یکی از اپوزسیونها در جواب مجری رادیو بی بی سی می گفت : اصولا کشتار عوامل رژیم سابق و محاکمات سرپایی به آن شگل و پشتیبانی ما از اول غلط بود ....ما باید می دانستیم کسانی که اینگونه شروع کرده اند به محالفان خودشان (اپوزسیون) هم به همین شیوه عمل خواهند کرد ...
با سلام و ادب
من هر قدر جستجو کرده ام که یه حرف منطقی از جانب کسانی که مخالف لغو مجازات اعدام هستند بشنوم ؛اگر شما شنیدی من هم شنیدم.
توماس هابز متفكر انگليسي بهتر از هر كس، روانشناسي و سرنوشت امثال صدام حسين را تشريح كرده است، اومي گويد:
آدميان خودپسندي كه ميزان كفايت خود را با تملق ديگران
برآورد مي كنند، بدون آنكه در نتيجه شناخت واقعي نسبت به خود، اعتماد و اطمينان به نفس پيدا كرده باشند، به اعمال متهورانه متمايل مي شوند، ولي با نزديك شدن خطر يا دشواري اگر بتوانند ميدان را خالي مي كنند و از آنجا كه راه امن و سلامت را نمي يابند پس براي حفظ امنيت خود آبروي خويش را به خطر مي اندازند، نه جانشان را. زيرا آبرو بعداً به عذر و بهانه اي قابل اعاده است، اما جاني كه از دست رفت ديگر قابل اعاده نيست
این بشر انگار استحقاق و صلاحیت خودکشی را نیز در خود ندید و تن به اسارتی حقیرانه و محاکمه و اعدامی ذلت بارتر داد
بحث اصلن این نیست که اون نباید اعدام می شد بحث اینه که چرا الان چرا نذاشتن تمام این محاکمه به انتها برسه معلومه چون نمی خواستن خیلی چیزها رو بشه
به مناسبت عيد سعيد غدير خم و با همکاري انجمن ضايعات نخاعي استان بوشهر و برازجان برگزار مي گردد:
جشن توان جويان پويا
با حضور اعضاي انجمن ضايعات نخاعي
مسئولين استان
هنرمندان شهرستان هاي بوشهر و برازجان
و وبلاگ نويسان استان بوشهر
زمان: يکشنبه 17 دي 1385 از ساعت 17 الي 20
مکان: سالن اجتماعات آموزش و پرورش شهرستان برازجان
اگرچه راه هر اظهار نظری را بسته ای و گفته ای که دلت میخواد احساساتی باشی / بگذار من هم احساساتی بشم و امیدوار باشم روزگار بعد از مرگ صدام / برای ما بهتر بشه.
Post a Comment